داستان  فیلم از رمانی با همین نام اثر علی اصغر عزتی برداشت شده که این پیوست محصولات فرهنگی و خلق آثار بصری بر اساس رمان ها جای بسیار خرسندی است. باغ کیانوش در جهت ایجاد حس اعتماد بنفس، مواجهه درست با سوگ و ترس و تقویت روحیه حماسه در نوجوانان ساخته شده است و از […]

داستان  فیلم از رمانی با همین نام اثر علی اصغر عزتی برداشت شده که این پیوست محصولات فرهنگی و خلق آثار بصری بر اساس رمان ها جای بسیار خرسندی است.

باغ کیانوش در جهت ایجاد حس اعتماد بنفس، مواجهه درست با سوگ و ترس و تقویت روحیه حماسه در نوجوانان ساخته شده است و از این منظر در گوشه گوشه فیلم این موضوعات برجسته است.

بچه ها برای خوردن موزهای باغ کیانوش دست پاچه میشوند و نقشه میکشند، غافل از اینکه موزها تحفه ای است از فامیل کیانوش برای مراسم عروسی و درخت موزی در کار نیست. این موضوع خیلی ظریف به وضعیت اقتصادی دهه شصت اشاره دارد. نوع گفتن کلمه موز که خنده تماشاچی را به همراه دارد، نشان دهنده اوج حسرت برای چیزهای معمول امروزی در دل بچه های دهه شصست است.

قسمت عمده داستان فیلم تخیلی است و بعضی از تکه های فیلم، تخیلات نویسنده پا  را فراتر از همه واقعیت ها گذاشته و انسان را گیج میکند. در بعضی از سکانس ها نقشه های علی اغراق آمیز است و اصلاً نمیشود باور کرد که طراحی های علی برای فرار از دست خلبان بعثی به نتیجه برسد. حمزه آخر فیلم تعریف میکند که برای بیرون کردن مردم از عروسی، چطوری دست به دامن سلمان میشود و سلمان از ارتباط خودش با حیوانات استفاده میکند و گرگ ها را صدا میکند تا عروسی رو بهم بریزند.

بچه ها در فیلم بسیار نقش خودشان را خوب بازی میکنند. این هم یکی از نقاط قوت باغ کیانوش است که دیدن فیلم را لذت بخش میکند. وقتی عناصر اصلی فیلم را کودک و نوجوانی تشکیل میدهد که با شجاعت و روحیه حماسی و بدون ترس نقشه میکشند، صِرف نقشه کشیدنشان هم لذت بخش است چه برسد به اینکه زودتر از قرار دم غروبشان عملیات خلافکارانه را شروع کنند.

هر کدام  از بچه های داستان یک استعدادی دارند که البته خودشان را خوب میشناسند و از استعدادهایشان در پیش برد نقشه ها استفاده میکنند. این نشان دهنده استعداد و توانایی های متعدد و مختلف در نوجوانان است که باید شناخت و بهره گرفت. شاید بزرگ تر با دیدن این فیلم متقاعد بشوند که دنیای نسل جدید، دنیای توانایی هایی است که آنها نمیشناسند.

بعضی از بچه ها البته نمادهای قدرت و ابزارهای انگیزشی برای خودشون دارن. علی با خاطرات و تصویرپردازی های پدر شهیدش(مفقودالاثر) اتگیزه و روحیه میگیرد، حمزه باسربندش قدرت میگیرد، حتی دوقولوهای ترسو با درکنارهم بودن و در گروه بودن قدرت میگیرند.

نمایش گوشه ای زندگی مردمان در زمان جنگ و وضعیت پشت جبهه ها از جمله مواردی است که تا حدی به نمایش گذاشته شده است. نمایش ترس و اضطراب و خشونت های فیلم نیز شاید به همین علت باشد. البته تا حد ممکن سعی شده با شخصیت های معمولی ملموس و زندگی باورپذیر آن دوره، مواجهه با ترس را به نوجوان آموزش دهد.

سکانس پایانی فیلم وقتی بچه ها دورهم نشسته اند و میخواهند برنده مسابقه شان را مشخص کنند، صبا می گوید شاید برنده در مسابقه بعدی معلوم بشود و این یعنی دست برنداشتن از کارهای سخت و انگیزه برای کاری جدید.